و سكوت و سياهي شب
در فراخناي زمين گسترده است.
چراغ هاي خاموش,
پنجره هاي گرما زده باز اند.
و اين پرده ها كه به دامن باد چنگ مي زنند.
سكوت سياهي شب
در ميان دو هم اغوشي . كه از قصه ي شب درس شهوت مي اموزند.
صداي گذرگاه گاه ماشين ها
از جاده هاي دور دست
درك دوري تو را اسان مي سازد.
در اين تاريكي
تنها صداي تيك تاك ساعت است
كه ارامش كودك خفته در لاله را
رنگ مي دهد.
بوي سرد پاييز . از درختان بلند انطرف كوچه
روان است.
نم نم ريز باران. دهان داغ ديده زمين را
تر مي كند.
و اين ميان پسري كه روي پشت بام.
نبض خود را به تاريكي چشم ها مي بندد
و تن نحيفش را به باد رهگذر مي سپارد
و درون خيالش
قصه اي از تخيل عاشقي مي سازد.
اين سكوت و سياهي شب است
كه صداي ارامش را مي نوازد.

دکتر علی شریعتی :
مرد ها در چار چوب عشق به وسعت غیر قابل توجهی نامردند. برای اثبات کمال نامردی آنان تنها همین بس که در مقابل قلب سلیم و فریب خورده ی یک زن احساس می کنند مَردند ، تا وقتی که قلب زن عاشق نشده پست تر و سمج تر از یک سگ ولگرد ، عاجزتر از یک فقیر و گدا تر از همه ی گدایان ساحره ، پوزه بر خاک و دست تمنا به پسش گدایی می کنند. اما وقتی که خیالشان بابت قلب زن راحت شده یکباره به یادشان می افتد که خدا مَردشان آفرید و آن گاه کمال مردانگی را در نهایت نامردی جست و جو می کنند...!!!