زندگی
حالا من گیر کردم و یک اینده ای تاریک
شاید عشقی و شاید هم دوباره حسی پست
شاید در اوج به خاک و گل نشینم
شاید هم اینده ام را تاریک نمایم.
ترسانم.
زندگی ...
چه خواهد گذشت بر من خاکی
جانم ... این تن پوست و استخوانی من
به کجا خواهد کشید ؟
نمی دانم
من تیره تر از همیشه
و فراموش شده تر از قبل
خامش و رام
ارام و ارام
رو به مرگ می روم
شاید فردایی نباشد.
ملاصدرا مي گويد: خداوند بي نهايت است و لامكان و بي زمان اما به قدر فهم تو كوچك مي شود و به قدر نياز تو فرود مي آيد و به قدرآرزوي تو گسترده مي شود و به قدر ايمان تو كارگشا مي شود
+ نوشته شده در جمعه ۱۴ خرداد ۱۳۸۹ ساعت ۱:۴۱ ق.ظ توسط Forget Boy
|