شبی سخت
دارم دیونه میشم امشب شاید جدی ترین شبه عمرم بود.الان بعد از این که یه مدت گذشته و تنها شدم دارم احساس ارامش می کنم.از سر شب تا به حال کلی بدبختی و جنگولک بازی کشیدم و الان باید به قول قدیمی ها برم تو ی خودمو به اصطلاح پوست .... رو بکشم روم.اخه امشب شب خاصی بود و من ....
نیازی به توضیح نیست...این فقط برای ثبت خاطره امشب بود که یادم نره و مهم بمونه واسم...
یا علی
+ نوشته شده در دوشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۸۸ ساعت ۱۱:۴۱ ب.ظ توسط Forget Boy
|